صفحه اصلی / آرشیو مطالب روزنامه کسب و کار

افسانه مصدق، مجری و بازیگر گروه کودک تلویزیون در گفتگو با «کسب‌وکار»:

ایده‌های جدیدی را در حوزه کودک دنبال می‌کنم

برخی از مجریان تلویزیون با اجرای برنامه های کودک به چهره های ماندگار این حوزه تبدیل شده و خاطرات زیبایی را برای کودکان دیروز و امروز رقم زده اند.

خودتان را معرفی کنید و درباره کارهایی که انجام دادید، توضیح دهید.
افسانه مصدق، مجری، بازیگر، صداپیشه و دوبلور هستم. کارم را از سال 72 با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان زیرنظر استاد کیانیان, سیروس همتی و ماهرخ افضلی شروع کردم. کار اولم نخودی و غول سرما بود. با کارگردانانی مثل سیمین امیریان، امیر دژاکام، داود کیانیان و ... کار کردم. با مهران غفوریان و شهرام حقیقت‌دوست در تالار وحدت همراه با ارکستر سمفونیک زنده مجید انتظامی، کار امیر دژاکام، همبازی بودم.
کار بزرگسال هم داشتم و چندین تندیس بلورین و جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره‌های مختلف کسب کرده‌ام اما الان در حوزه کودک کار می‌کنم و در برنامه‌های رنگین کمان، دهکده دردونه‌ها، گل گندم، تابستان شاد، باغ شادونه و تق‌تق حضور داشتم و آخرین کارم برنامه 200 قسمتی گل گندم در شبکه دو بود که در آن برنامه من را به نام خورشید خانم می‌شناختند و تا سال 94 هم ادامه داشت.
در بخش صداپیشگی و دوبلوری هم کارهایی را برای نیروی انتظامی و گروه کودک تلویزیون داشتم؛ در حوزه ترانه‌های کودکان هم حدود صد ترانه برای شبکه‌های مختلف تلویزیونی خوانده‌ام هم‌اکنون مشغول اجرای برنامه‌های استیج هستم و هرازگاهی هم تئاتر کار می‌کنم.
کار با کودکان چه سختی‌هایی دارد؟
صددرصد هر کاری سختی‌های مربوط به خودش را دارد و ارتباط گرفتن با کودکان خیلی سخت‌تر از بزرگسالان هست ولی به‌نظر من عشقی که باید به بچه‌ها داشته باشیم و تجربه و رزومه‌ای که در کار داریم، کمک می‌کند که از نظر بچه‌ها محبوب باشیم چون بچه‌ها پاک‌ترین فرشته‌هایی هستند که می‌توانند ذات آدم‌ها را حس کنند. من ذاتا عاشق بچه‌ها هستم و کار کردن برای آنها را خیلی دوست دارم.
جوایز جشنواره‌هایم مربوط به کار بزرگسال بوده است و اگر این زمان را برای کار بزرگسال می‌گذاشتم، شاید الان جزو بهترین‌ها بودم چون من با کاراکترهای مختلف و در شبکه‌های مختلف کار کردم و در یک برنامه دیده نشدم و با یک اسم خاص نبودم. اسم معروفی نداشتم البته در کار آخرم که 200 قسمت بود و دو سال بازپخش شد، در شبکه دو به اسم خورشید خانم معروف شدم ولی به‌نظر من اسم و معروفیت نمی‌تواند اینقدر هم مهم باشد. مهم بودن و کار کردن، تجربه در کارهای مختلف است و اینکه بتوانم به کاری که عاشقانه دوستش دارم، بپردازم و بتوانم در کارهایم بچه‌ها را شاد کنم و پیام‌های مثبتی را برای‌شان به نمایش بگذارم.
برنامه شما برای آینده چیست؟
زمان آن است که خودم طرح داشته باشم و برنامه‌ریزی کنم و یکسری از کارها و ایده‌های خودم را به‌کار بگیرم. شدیدا دنبال این هستم که در بحث آموزش به‌صورت غیرمستقیم و همراه با نمایش وارد شوم (به این مفهوم که کودک خودش درگیر شود و از خلاقیتش استفاده کند و بتوانم به‌طور غیرمستقیم پیامی برای کودک و بزرگسال داشته باشم و بیننده را هم جذب کنم.
آموزش باید داخل کار باشد مثل برنامه فیتیله که کارهای‌شان همراه با نمایش‌های خلاقانه و جذاب هست ولی الان در برنامه‌های دیگر شاهد این هستیم که افراد روی صحنه حاضر می‌شوند و با دست زدن و جیغ و هورا کشیدن و همخوانی دو آهنگ و بالا پایین پریدن برنامه را به اتمام می‌رسانند. به‌نظر من کارهای نمایشی که همراه موسیقی و قصه‌گویی باشد، برای بچه‌ها جذابیت دارد که این موضوع را بارها با تهیه‌کنندگان و مدیران درمیان گذاشته‌ام. آموزش باید غیرمستقیم باشد و کودک درگیر کار شود و نظر و پیشنهاد خود را بگوید. در این صورت ما هم می‌توانیم از خلاقیت فوق‌العاده کودکان بهره ببریم.
در حوزه دوبله چه فعالیت‌هایی داشته‌اید؟
من عضو انجمن دوبله نیستم اما کارهایی که دوبله آنها را به عهده داشتم، اغلب از کارهای خود تلویزیون بوده است مثلا انیمیشن‌های نیروی انتظامی مجموعه انیمیشن ۵۰ قسمتی که موضوع فوتبالی داشت و چهار کاراکتر را همزمان دوبله کردم که صدای تمام کاراکترها پسربچه بودند. یکسری کارهای مختلف هم برای وزارت اطلاعات و سپاه داشتم ولی بیشتر کارهایم مربوط به حوزه کودک بودند. همچنین صداپیشگی عروسک‌های مختلف را نیز بر عهده داشتم؛ در برنامه رنگین‌کمان نخودی نخستین عروسکی بود که با آن روی آنتن بودم که برنامه‌ای زنده بود و هر روز از شبکه پنج تهران پخش می‌شد. تمام ترانه‌هایی که می‌خواندم را با نخودی به‌صورت زنده اجرا می‌کردم. عاشق نخودی بودم و دلم برایش خیلی تنگ شده و بهترین خاطرات من در تلویزیون با نخودی بود.
 سخن پایانی...
می‌خواهم این پیام را به بچه‌ها بدهم که عاشقانه دوست‌شان دارم و تا لحظه‌ای که زنده هستم، برای‌شان کار می‌کنم.‌ ای‌کاش مدیران و تهیه‌کننده‌های تلویزیون فرصت‌های بیشتری در اختیار من و همکارانی که سال‌هاست در این حوزه فعالیت می‌کنیم، می‌دادند. کار نکردن برای من خیلی سخت است و واقعا تحمل ندارم از کارم دور باشم. بودن کنار بچه‌ها و کار برای‌شان برای من همانند یه شارژر عمل می‌کند؛ اگر نباشد، من خاموش می‌شوم. از خدا می‌خواهم به من کمک کند و سلامتی بدهد و اینکه کمکم کند پرکار باشم تا بتوانم بچه‌ها را شاد کنم و همیشه در قلب‌شان باشم.
از بچه‌ها می‌خواهم همیشه برایم دعا کنند و آرزو دارم گل خنده همیشه بر لبان‌شان باشد. دوستتان دارم و به امید اینکه به‌زودی بتوانم از قاب تلویزیون کودکان را ببینم.