گروه تجارت و توزیع
چندی پیش خبری مبنی بر اینکه ایران دومین کشور افسرده دنیا پس از عراق است در فضای رسانهها پیچید. خبری که تعجب بسیاری را برانگیخت که چرا کشور ما باید پس از یک کشور جنگ زده صدرنشین کشورهای افسرده دنیا باشد؟ اگرچه صحت و سقم این خبر از سوی کارشناسان و روانشناسان پس از انتشار آن مورد تردید قرار گرفت اما آنچه قابل ذکر بوده، این است که به هر حال کشور ایران براساس بررسیهای موجود جزو کشورهای شاد دنیا به شمار نمیآید، به طوری که بنا بر برخی آمارها ایران در جدول ردهبندی شادترین مردم جهان از میان 157 کشور جهان در جایگاه 105 قرار گرفته است. آمارها نشان میدهد از هر 5 ایرانی یک ایرانی اختلال روانپزشکی دارد و 25 درصد مردم کشور در معرض اختلال افسردگی هستند و حتی طبق برخی از آمارها 20 تا 21 درصد مردم افسرده شدهاند. همانطور که میدانیم، افسردگی میتواند ارتباط مستقیمی با اقتصاد، فرهنگ و سطح رفاه اجتماعی مردم داشته باشد. به گفته بسیاری از روانشناسان، مسائل اقتصادی با احساس شادی و غم در آنها مرتبط است، به طوری که گاهی یک بدهی هر چند ناچیز میتواند منجر به یک افسردگی طولانیمدت شود. برای مثال در کشوری مانند ایتالیا با بروز بحران اقتصادی بیش از 4 درصد مردم افسرده شدند.
مسائل مادی حتی با مسالهای مانند خودکشی بیارتباط نیست. تجربه ما درباره آمارهای خودکشی در کشور نشان میدهد شهرهای محرومتر آمارهای بالاتری از نظر میزان خودکشی دارند. صدرنشینی استانهای محروم در زمینه خودکشی نیز این موضوع را تایید کرده است. از طرفی روحیه افسرده به مراتب بازتاب بدی بر فضای اقتصادی به جا خواهد گذاشت و تاثیر آن در شاخصهایی چون بهرهوری و بازدهی کار بسیار مشهود خواهد بود.
براساس آمارهای سال 91 ایران در میان 110 کشور دنیا از نظر کیفیت زندگی رتبه ۸۷ را با شاخص5.343 داشته است. همچنین در سال گذشته نیز موسسه پژوهشی لگاتوم هشت زیرشاخص رفاه ایران و جایگاه آنها را میان ۱۴۲ کشور اینگونه تعیین کرده است: اقتصاد رتبه ۱۰۵، کارآفرینی رتبه ۹۲، حکومت و حکمرانی ۱۲۲، آموزش ۶۵، بهداشت ۶۷، امنیت و ایمنی رتبه ۱۲۰، آزادیهای فردی رتبه ۱۳۱ و سرمایه اجتماعی رتبه ۱۱۵. بر این اساس ایران تا رسیدن به مرحله مطلوب اقتصادی فاصله بسیاری دارد. با این وجود از آن جایی که حالات روانی مردم و روحیه آنها در شاخصهای اقتصادی تاثیرگذار است، باید به تحلیل چگونگی تاثیر مسائل روانی بر اقتصاد کشور بپردازیم.
مهدی تقوی، استاد دانشگاه:
افسردگی ساعت کاری مفید را کاهش میدهد
روحیات و حالات روانی تاثیر مستقیمی بر اقتصاد کشورها به جا میگذارد، به ویژه در رابطه با بهرهوری نیروی کار. هر چه بهرهوری بیشتر باشد، تولید بیشتر خواهد شد. بخش عمدهای از نیروی کار کشور بهرهوری ندارد. ساعتهای کار طولانی میشود بدون اینکه این روند طولانی چیز مفیدی به اقتصاد اضافه کند. نیروی کار عمدتا افسرده و بدون انگیزه است و البته بسترهای فرهنگی به ویژه فرهنگ کار بر شدت ناراحتیها و نارضایتیهای آنها افزوده است. چنین افرادی نمیتوانند خلاق و نوآور باشند یا حتی کمترین تحولی در شاخصهای اقتصادی در مسیر مثبتی ایجاد کنند. در کشور ما همه مسائل از جمله مسائل اجتماعی و فرهنگی دست به دست هم داده و وضعیت اقتصادی کشور را بغرنجتر میسازد. جمعیت جوان کشور رفاه ندارد یا شاید جای تنوع و سرگرمیهای کشورهای توسعهیافته را در کشور خود خالی میبیند. از آن جایی که همهچیز از رشد گرفته تا توسعه بستگی به نگرش و طرز فکر نیروی کار دارد، نیروی کار افسرده اقتصاد را منزویتر خواهد کرد. کشورهای اروپایی میزان مشخصی از کار، تفریح و سرگرمی دارند حال آنکه در کشور ما کار جای برخی از سرگرمیها و تفریح را گرفته بدون اینکه بازتاب مثبت ساعتهای طولانی کار در اقتصاد مشاهده شود. فرهنگ کار در کشور ما غلط است و قوانین نابرابر و غیرعادلانه مردم را سرخوردهتر از قبل کرده است.
اصغر مشبکی، استاد دانشگاه:
تاثیر شادی بر تولید
شادی و شاد بودن آثار مستقیمی روی بهرهوری و به تبع آن روی تولید دارد. هرچقدر نیروی کار شادتر باشد، بهره وری بیشتر خواهد بود. براساس یک تحقیق مقایسهای از کشورهای در حال توسعه با توسعهیافته نشان داده کشورهای در حال توسعه نیمه شادتر از کشورهای توسعهیافته هستند و توسعهیافتهها شادترند. این تجربه نشان میدهد کشورهای شادتر بهرهورتر و توسعهیافته ترند. بهرهوری در کشورهای شاد حتی 30 درصد بالاتر از کشورهای دیگر است.
افسردگی روی ذهن انسان اثر میگذارد و ذهن روی باور و باور هم روی عملکرد و تواناییها. تمام شاخصهای اقتصادی از تولید گرفته تا صادرات و درآمد مردم هم ارتباط تنگاتنگی با این موضوع خواهد داشت. افراد شاد بهرهوری و تولید بیشتری خواهند داشت. زمانی هم که تولید بالا برود قیمتهای تمام شده کاهش مییابد و با کاهش قیمتهای تمام شده قدرت خرید مردم هم بالا خواهد رفت و به این ترتیب رشد اقتصادی افزایش خواهد یافت. ناگفته نماند که روحیات و حالات روانی مردم در فرهنگ و اعتقادات آنها نیز به مراتب اثر میگذارد. با در نظر گرفتن این مجموعه به هم پیوسته ضرورت داشتن یک ملت شاد احساس میشود.
آلبرت بغزیان، استاد دانشگاه:
اقتصاد رشد یافته ایجاد انگیزه میکند
مشخصا این دو یعنی رشد و روحیه شاد تاثیر متقابلی روی هم میگذارند. به این رشد است که در درجه اول روی روحیه تاثیر میگذارد و تاثیر روحیه بر رشد اقتصادی در مرحله دوم است. زمانی که رشد اقتصادی فراهم شده و تورم کاهش پیدا کند، مردم رضایت بیشتر و به مراتب شادی بیشتری به دست خواهند آورد و به همین ترتیب هر چه عدالت اقتصادی برقرارتر باشد، مردم خوشحالتر خواهند بود.
همه اینها بر رشد اثر مثبت میگذارد. در درجه بعدی و راندمان بعدی است که روحیه شاد مردم بر اقتصاد اثرگذار خواهد شد. اقتصاد عادلانه در مردم ایجاد انگیزه و علاقه میکند. حداقل این است که مردم میدانند نتیجه تلاشی که میکنند در نهایت به جیب آنها بر خواهد گشت وگرنه زمانی که فرهنگ کار نادرست است، عدالت برقرار نیست و اقتصاد پر است از اختلاس و فسادهای مالی و انتظار نمیرود که مردم شاد باشند. اقتصاد توسعهنیافته خود به خود مردم را غمگین خواهد کرد. بنابراین اول باید اقتصاد در مردم ایجاد انگیزه کند و به آنها روحیه شاد بدهد و پس از آن است که روحیه شاد بر اقتصاد اثر میگذارد.