مثلا دولت بهموقع تشخیص داد که تورم بهدلیل ورود بیانضباطیهای مالی رخ داده و بیکاری درنتیجه واردات بیرویه است و همچنین دولت به این مساله مهم که وضعیت نابهسامان شبکه بانکی درنتیجه وجود برخی از موسسات مالی و عدم تبعیت بانکها از بانک مرکزی است، پی برد و سعی کرد در برنامهریزیهای خود با شناختن و به رسمیت دانستن استقلال بانک مرکزی، قوانینی بر ضد بانکهای متخلف وضع کند. بر این اساس دولت با تشخیص بهموقع علل مشکلات پولی و مالی سعی کرد برای آنها چارهجویی کند از اینرو با برقراری انضباط مالی و جلوگیری از انتشار پول برای جبران کسری بودجه، نرخ تورم را کاهش داد و ثباتی را در بخشهای مالی برقرار کرد اما بهطور کلی سیاستهای دولت بیشتر به ریشهیابی پرداخت نه حل اساسی مشکلات، برای مثال از آنجایی که دولت در سیاست کنترل تورم طرف دیگر یعنی رکود را درنظر نگرفت و سیاستهای انقباضی را درپیش گرفت، منجر به عمیقتر شدن رکود شده و علاوه بر آن با انتشار کارتهای اعتباری و با تحریک تقاضا بدون توجه به عرضه، به ایجاد شوک عرضه منجر شد. این امر درواقع باعث بالا رفتن هزینههای تولید و همین مساله مانع از خروج غیرتورمی از رکود شد. لازم است بدانیم زمانی سیاستهای پولی اثرگذار است که بتوان به رونق تولید، کاهش سطح قیمتها و اشتغال کمک کرد اما سیاستهای دولت خلاف این بود.
از طرفی زمان کوتاهی که دولت در اختیار داشت و همچنین کاهش قیمت نفت مانع از نتیجهگیری بهموقع دولت شد. با این حال دولت در برخی سیاستهای دیگر مانند ساماندهی نظام پولی و بانکی که میتوانست خیلی زود به نتیجه برسد، کوتاهی کرد. در این مدت سه ساله واردات بهشدت افزایش یافت و حتی به بیشتر از قبل رسید و باوجود اینکه دولت بهصورت دستوری بانکها را وادار به کاهش نرخ سود کرد اما بانکها تبعیت نکرده و نرخ سود بانکی را همچنان بالا نگه داشتند بهویژه در رابطه با نرخ سود تسهیلات این مشکل نمود بیشتری پیدا کرد بهطوری که بانکها موافق با دستورات دولت عمل نکردند. دولت در زمینه نرخ ارز نیز با بالا نگه داشتن ارز منجر به آسیب به تولیدکنندگان شد بنابراین در این زمینه هم موفق نبود.
آلبرت بغزیان، استاد دانشگاه
دولت مسائل مالی و پولی را ریشهیابی کرد اما حل نکرد
مهمترین دستاورد دولت در این سالها ریشهیابی و شناسایی بهموقع علل و منشا مسائل مالی و پولی بود،